مهروماه

متن مرتبط با «شعر مولوی من غلام قمرم» در سایت مهروماه نوشته شده است

شعر مولوی

  •   عاشق نشدی زاهد  ، دیوانه چه میدانی ؟ در شعله نرقصیدی ، پروانه چه میدانی ؟   لبریز می غمها  ،  شد ساغر جان من  خندیدی و بگذشتی ، پیمانه چه میدانی ؟   یک سلسله دیوانه ،  افسون نگاه او  ای غافل ازآن جادو ، افسانه چه میدانی ؟   من مست می عشقم ،  بس توبه که بشکستم راهم مزن ای عابد ، میخانه چه میدانی ؟   عاشق شو و مستی کن ،  ترک همه هستی کن ،  ای بت نپرستیده ، بتخانه چه میدانی ؟    تو سنگ سیه بوسی ، من چشم سیاهی را  مقصود یکی باشد ، بیگانه چه میدانی ؟   دستار گروگان ده ، در پای بتی جان ده ، اما زتو جان غافل ، جانانه چه میدانی ؟    ضایع چه کنی شب را ، لب ذاکر و دل غا,شعر مولوی,شعر مولوی کرد,شعر مولوی با معنی,شعر مولوی در مورد مرگ,شعر مولوی درباره مرگ,شعر مولوی برای تولد,شعر مولوی من غلام قمرم ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها